محل تبلیغات شما

ارادت نامه



تویی والیِ آسمان یا حسین
امیرِ زمین و زمان یا حسین
 
دلت فاطمی و دمت حیدری
نگاهِ تو خطِ امان یا حسین
 
مصفّا کسی که غبارِ غمت .
کند در دلش آشیان یا حسین
 
خوشا آنکه چترِ عنایاتِ تو .
بود بر سَرش سایبان یا حسین
 
خدا هم تصوّر نمی کرده که .
 شَوی اینهمه دلستان یا حسین
 
مگر می شود  آدمیزاده ای .
خدایی کند بر جهان یا حسین 
 
اگر گفتنِ این سخن کفر نیست
 خودِ ایزدی بی گمان یا حسین
 
تو قبل از ازل بوده ای مُنتها .
نهان در زمان و مکان یا حسین 
 
تمامیِ ذرّاتِ بحرِ وجود . 
ز عشقِ تو دارد نشان یا حسین
 
تو محبوب بودی که پروردگار .
تو را کرد آرامِ جان یا حسین
 
چه آموختی در دبستانِ عشق
که بی حد شدی مهربان یا حسین
 
یقیناً همه درسِ استاد بود
که در کربلا شد عیان یا حسین
 
بغیر از تو و اهلِ بیتت چه کس . 
شده با عطش امتحان یا حسین
 
مگر تیغِ دشمن سَرت می برید ؟
یقین گفت خنجر کشان یا حسین
 
بهشتِ برین ست گارِ تو .
که دورست از هر خزان یا حسین
 
ضریحت سَر از کعبه ی اغنیاست
گدایان کران تا کران یا حسین
 
حُسین جان طلب کن حَرم لازمیم
بِده فرصتی بر  بدان*  یا حسین
 
الهی بماند تبِ عشقِ تو .
ز گهواره تا گورمان*  یا حسین
 
 
مهران ساغری
 
۹۸/۰۶/۰۹

*  با آگاهی از عیب آن انتخاب گردید 

خَلق گشتی از همان اوّل برای دلبری
یازده قرن ست از اهلِ جهان دل میبری
 
پشتِ ابرِ غیبتی آنسوتر از خورشید و باز .
در سپهرِ عاشقی روشن تر از هر اختری
 
" دیدنِ روی تو را مَحرم نباشد چشمِ ما "
چشمِ دل میخواهد آنرا هم تو باید گستری
 
ای به قربانِ تو و ایل و تبارت جمعه ها .
میشود لطفی کنی از کوچه ی ما بگذری 
  
بگذر و بگذار مدهوشم کند عطرِ تنت 
نرگسِ مستی و آغشته به مُشکِ عنبری
 
آنقدر بد کرده ام شرمنده ات هستم ، ولی .
آنقدر خوبی که دَرهم خوب و بد را میخری
 
با خبر هستم ملائک همنشینان تو اند
" یٰا اَبٰاصٰالِح " از آنجایی که ذرّه پروری .
 
کاشکی از باده ی رنگین آدمسازِ خود
 باز مهمانم کنی بارِ دگر با ساغری


شعر مهران ساغری


ایجاد شد عالم ز اعجازِ وجودش
ذرّات در هفت آسمان غرقِ سجودش

افلاکیان مبهوتِ نورِ خلقتِ او .
جبریل ماتِ شیوه ی کشف و شهودش

خورشید هر دم سویِ او تعظیم میکرد
حتّی خدا هم بی تعارف می ستودش
*
آنشب که دربِ خانه را آتش کشیدند
در کوچه طاووسِ علی را پَر بریدند

آنشب که از باغِ ولایت یاسمن را .
نامحرمانِ پست بی رحمانه چیدند

آنشب که از هر شش جهت شمشیر در دست
کفتارهای بی شرافت سر رسیدند

هشیار می شد ناگهان از هوش میرفت
وقتی غزالِ بی گناهش را دریدند
**
دستانِ شیرِ شرزه را زنجیر بستند
بوزینه ها بر تختِ پیغمبر نشستند

سگهایِ دست آموز را تجهیز کردند
با بغضِ حیدر دشنه ها را تیز کردند

شمشیر می آمد جلو شمشیر می رفت
کوچه به کوچه مرکبِ تکفیر میرفت

رفتند و رفتند از درِ دوران گذشتند
باری دگر با نامِ داعش باز گشتند

این گرگها از نطفه یِ قابیل هستند
عُمّالِ اِمریکا و اسراییل هستند

تورات خوانانِ طلبکارِ یهودی .
با پولهای نفتِ حُکّامِ سعودی .
.
آماده یِ کشتار با شمشیر و دشنه اند
بدتر از آن دوران به خونِ شیعه تشنه اند

این "نوخوارج" بینشی خصمانه دارند
بعضی از آنها در همینجا لانه دارند

امّا خدا را شکر رهبر دارد این خاک .
فرمانده ای از نسلِ حیدر دارد این خاک

ما سربداران تحتِ فرمانِ ولی ایم
جان برکفانِ حضرتِ سیّد علی ایم

تکفیر از خونِ شهیدان ترس دارد
عمراً اگر بر خاکِ ایران پا گذارد

کورند و کر آن عدّه که مانندِ بیدند
آنان که وقتِ جنگ یک گوشه خزیدند

آنان که از خطِ ولایت بیم ناکند .
ملّی گرایانی به ظاهر سینه چاکند

یکروز گفتند از فضایِ بازِ خرداد
بحثِ تمدنها و مطبوعاتِ آزاد

یکروز گفتند از قراری نا نوشته
گفتند دیگر دوره یِ موشک گذشته .!!!
.
ای کاهلانِ جاهلِ از شرق خسته
ای سائلانِ دل به لطفِ غرب بسته

بی مایگانِ مانده در سودایِ برجام
ای بر عقب برگشتگان یک گام یک گام

تکنوکرات هایِ به دریا دل نداده
نوکیسه های نانجیبِ بی اراده

ای لیبرالهایی که ترس از حرب دارید
هم پاسِ ایرانی و پاسِ غرب دارید

مایی که پا را در دلِ طوفان نهادیم
همّت امینی باکری ها کم ندادیم

ما ذوالفقارِ آخته در دستِ یاریم
قاسم سلیمانی در اینجا کم نداریم

ما صاحبِ علم و عمل هستیم آری
اینجا پُر است از و شهریاری

ما ملّتی آگاه و صبّار و شَکوریم .
برتر از آن چشم انتظارانِ ظهوریم

این سرزمین عمّار دارد هوش باشید
ای شیرهایِ کاغذی خاموش باشید



شعر : مهران_ساغری
فاطمیه_۹۸
صبّار_شکور

۹۸/۱۱/۰۲


644i_hafez.jpg




 
 
امشب شبِ جشن ست و می و باده مهیّا
مرغوب شرابی که کند ولوله برپا
هر کس به دو پیمانه شود غرقِ تمنّا
با ذکرِ علی مست شدن منتخبِ ما
 
ماییم گدایانِ درِ خانه یِ مولا
این بار ثناگویِ علی در شبِ یلدا
 
ما خیلِ دراویش که پیمانه به دستیم
بر خوانِ کریمانه ی او بست نشستیم
دلبسته ی وی پیشتر از روزِ الستیم 
کفر است اگر غیرِ علی را بپرستیم
 
 مشتاق تر از ما چه کسی هست در اینجا
" یٰا مَنْ قَسَمَ الْقَهْوَةَ وَ الْکَا‌ٔسَ عَلَیْنَا " *
 
این  شیوه یِ دلباختگی نام  ندارد
یک شورِ درونیست که اتمام ندارد
در صدق و صفا ذرّه ای ابهام ندارد
هر کس که دُچارش شده آرام ندارد
 
از ابر چکیدیم بر این جلگه ی زیبا
تا عرضِ ارادت بنماییم  به دریا
 
وین بحرِ خروشان سببِ خلقِ جهان ست
از  روزِ  ازل منزلت اش  وردِ  زبان ست
آقاییِ او بر همه چون روز عیان ست
"چیزی که عیانست چه حاجت به بیانست" 
 
تمثیلِ خدایی که مُجسّم شده بر ما
بیهوده نشد همدمِ انسیّه ی حورا
 
با اینکه فراتر ز مَلک عالیِ اعلاست
او نیز چو ما چلّه نشینِ شبِ یلداست
امشب دمِ دکّانِ نگاهش صفِ دلهاست
چون نقد بِه از دغدغه ی نسیه ی فرداست  
 
" مِی" ریخت به تاریکیِ شب ساغرِ ما را
مرغوب شرابی که کند ولوله برپا

 
مهران ساغری
مسمط مسدس
یلدا مبارک
 
 * ای کسیکه پیمانه میگردانی ، سهمِ (شراب) ما را مرحمت کن
 
۹۸/۰۹/۳۰

بگذار پیِ بهشت شدّاد شوند
از غصّه ی شیعیان کمی شاد شوند
یکروز رسد قبیله یِ آلِ سعود .
مبهوتِ نمایِ صحنِ سجّاد شوند



این خاک بدونِ شک طلا خواهد شد
از دستِ ستمگران رها خواهد شد
تردید نکن که صحنِ خاکیِ بقیع .
دلبازتر از صحنِ رضا خواهد شد



مهران ساغری
السلام علیک یا سید الساجدین ع
رباعی


آخرین جستجو ها

righpendiubrit زیبایی اندام provlighharas تایتان چت | marmitsdelemb papihosce عینک آفتابی Roberto Cavalli ✧♛✧ My Beauty Story ✧♛✧ osersedo فال حافظ {{ تعبیر و دیدگاهی جدید }}